وقتي فهميد مي خوامش خنديد و رفت
التماس را توي چشمام ديد و رفت
با همه خوبيهام بي وفا
رنگ غم به زندگيم پاشيد و رفت
ديگه دل از همه دنيا سرده
کي ميگه گريه دواي درده بعد از اون چشم من ديگه خواب نداره
بس که گريه کردم چشام آب نداره
هر چي من بگم باز تمومي نداره
از غم و غصه هام
که حساب نداره
چه کنم اي خدا با دل شکسته
چه کنم با دلي که ز خون نشسته
نظرات شما عزیزان:
نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
نظر خصوصی
کد را وارد
نمایید:
عکس شما
آپلود
عکس دلخواه:
نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,